خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنانکه این گوهرها را در دامن خود پروراندند.امام خمینی(ره)
بار خدايا توانائيم ده تا در اين جبهه ها تزكيه شوم و بوسيله اين تزكيه به تو نزديك گردم.شهيد غلامرضا حسين پور
 
 

پیوندها

 
 

 
تشریح عملکرد گردانی در گفتگو با محمد (بهروز) جلایی ، فرمانده گردان ابالفضل (ع) لشکر قدس گیلان(1)
امتیاز کاربر: / 3
بدخوب 
نوشته شده توسط گروه تفحص رشت   
چهارشنبه 16 اسفند 1391 ساعت 18:50

یارب

تشریح عملکرد گردانی در گفتگو با محمد (بهروز) جلایی ، فرمانده گردان ابالفضل (ع) لشکر قدس گیلان

گردان ابالفضل (ع)

 جانباز سرافراز و بسیجی دلاور محمد (بهروز) جلایی که پس از شهیدان نظری ، مرآت وآقای جعفری در واقع چهارمین فرمانده گردان ابالفضل (ع) از لشکر قدس گیلان در دوران دفاع مقدس بوده متولد وساکن فومن است.

به پاس تمام رشادتها وتلاشهایش در عرصه دفاع مقدس ونیز افتخار جانبازیش موفق به دریافت " نشان فتح " از دستان پربرکت مقام معظم فرماندهی کل قوا شده است.تمام حوادث واتفاقات آنروزها را بخوبی بخاطر می آورد واز معدود فرماندهان گیلانی است که بسیاری از آنچه را که می توانسته برای نسلهای پس از جنگ بگوید، گفته وحتی برخی ازعکسها و خاطرات آن دوران شکوهمند را بقول امروزی ها آرشیو کرده.

هر چند بسیارجوان بوده که  فرمانده شده اما کوله باری از توانایی و تجربه  کسب کرده و تا ماهها پس از جنگ نیز در مناطق عملیاتی حضور داشته است.پس از جنگ در سنگر علم و دانش هم موفق بوده و تحصیلات عالیه را ادامه داده.هرچند بارها بیماری و بستری شدنها که یادگار جنگ بر جسم اوست مانع ادامه تحصیلش شده اند.

لطفاً از نحوه شکل گیری گردان اباالفضل ( ع) برایمان بگویید .

بحث شکل گیری گردان حضرت  اباالفضل ( ع)  بر می گردد به اواخر نیمه اول سال1365 ، وقتی که نیروهای عمده گیلانی در لشگر 25 کربلا وارد لشکر قدس گیلان ( که تا آن موقع تیپ قدس بود ) شدند . در رأس این نیروها شهیدان املاکی و خوش سیرت نیز به لشکر قدس آمدند .

با آمدن سردار همدانی و حتی قبل از ایشان ، جرقه هایی زده شد مبنی بر شکل گیری لشکر مستقلی از رزمندگان گیلان که  آقای محسن رضایی تقریباً تنها کسی بودند که در سپاه حمایت کردند .

نماینده وقت ولی فقیه در استان ، حضرت آیت ا... احسانبخش هم مصر بودند . در نهایت ، تلاشها باعث شد که لشکر شکل بگیرد . فقط ما باید ، استعداد و توانمان را در حد لشکر بالا می بردیم . لذا مسئولین تصمیم گرفتند که گردانها را بین شهرستانهای مختلف تقسیم و تعریف کنند .با این کار از سپاه ، فرماندارای ، امکانات و پشتیبانی شهرستانها استفاده می شد .

آیا در سپاه مخالفینی با شکل گیری این لشکر بود ؟

بله . زیرا برای شکل گیری لشکر فقط نیاز به نیرو نیست . بلکه تجهیزات ، امکانات وشرایط مختلفی باید فراهم شود . نگاه برخی مخالفان در سپاه این بود که گیلان چنین توانی را ندارد ( البته مخالفتشان از روی عناد نبود ) ولی مسئولین استان قبول کردند که بخشی از ساز و کارهای لازم را در استان تأمین کنند . در زمان جنگ یکی از مشکلات مهمی که ما را تا آخر جنگ رها نکرد ، مشکلات اقتصادی بود . یعنی حتی در بخش سخت افزاری هم با کمبود مواجه بودیم .

با تمام این اوصاف تصمیم به شکل گیری لشکر گرفته شد و در نهایت سردار همدانی آمدند .

از شکل گیری گردان می گفتید .

ما بچه های گیلان قبل از عملیات والفجر 8 در چادر شهید یعقوب یوسفی در لشکر 25 کربلا جلسه گذاشتیم . یوسفی جانشین فرمانده گردان مسلم بود . که از نیروهای شاخص و قدر و اهل صومعه سرا بود . هر چند امثال شهیدان املاکی ، خوش سیرت و سردار محمدی بودند اما تجمع ما در چادر ایشان شکل گرفت .

پیش از آن فشار برروی رزمندگان گیلانی زیاد بود که به تیپ قدس برگردند و از لشکر 25 کربلا جدا شوند . حتی حقوق پاسدارها را قطع کرده و به بسیجی ها تمدید مأموریت نمی دادند . ما آنها را متقاعد کردیم که به زور نمی شود  بسیجی را مجبور کرد در کجا بجنگد ؟ دلیل آن هم مشخص بود . بچه های گیلان سالها در لشکر 25 بودند و نیمی از آن را تشکیل می دادند .

بسیار کارآمد بودند بطوریکه سردار قربانی فرمانده لشکر می گفت من یک گردان از بچه های گیلان را به یک تیپ از بعضی جاها ، ترجیح می دهم و البته این را از روی حس ناسیونالیستی نمی گویم . واقعاً رزمندگان گیلانی کار آمد و کیفی بودند . اما پراکنده بودند و از طرفی شالوده اولیه لشکر 25 از رزمندگان مازندران بود و در فضای آن روزها هم بحث های پست و مقام و ... اهمیت چندانی نداشت و بچه ها از مسئولیت ها فراری بودند .

برخی از بچه هایی که در آن مقطع ، آزادتر بودند به تیپ قدس برگشتند ولی شالوده اصلی ماندند . چون عملیات والفجر 8 در پیش بود و ما می دانستیم که عملیات بزرگی است و برای آن آموزشهای لازم را دیده بودیم . لذا فرماندهان را توجیه کردیم که باید در کنار لشکر می ماندیم .

در آن زمان ، تیپ قدس عملیات والفجر 9 را انجام داد در منطقه سلیمانیه که عملیات خوبی هم از آب درآمد .

در والفجر 8 یک عده از نیروهای ما شهید  شدند . مانند همین شهید یعقوب یوسفی . یا اخوی شهید خوش سیرت یا شهید جلالیان و برخی نیروهای بزرگ و شاخص دیگر .در اردیبهشت ماه ، تحت تأثیر شهادت شهید کریمی یک اعزام خیلی خوب صورت گرفت .

 چرا یک فرد همدانی ، آمد در رأس فرماندهی لشکر گیلان ؟ چرا یک گیلانی انتخاب نشد ؟

هنوز در بچه های گیلان و حتی فرماندهان آنها سابقه چنین سمت و جایگاهی و جود نداشت . یعنی مسئولیتی که برخی چهره های شاخص گیلان داشتند حتی در حد جانشین لشکرهای دیگر هم نبود البته من عرض کنم که سردار همدانی را می توان به جرأت یکی از مهمترین و موفق ترین فرماندهان لشکر در دوران دفاع مقدس معرفی کرد . ایشان از جمله فرماندهانی بودند که لشکرشان تا حدودی قائم به آنها بودند . مانند شهید کاظمی ، خرازی یا شهید همت که لشکرهای آنها تا حدودی قائم به فرد بودند . این فرماندهان به دلیل تواناییهای بالای فردی شان می توانستند نظر مسئولین رده بالا را برای انجام عملیاتها جلب کنند و سردار همدانی این توانایی را داشتند و فرد شناخته شده ای هم بودند .

 ما در حد معاونین تیپ داشتیم مانند سید علی آقازاده معاون تیپ یک لشکر 25 بود . البته دربخشهای مختلف لشکر، ما نیروهای خوبی داشتیم . مثلاً شهید املاکی در اطلاعات عملیات لشکر . وقتی محور بندی می کردند ، ایشان مسئول محور یک ( مثل نفر دوم اطلاعات عملیات ) بود . ایشان جزء سه نفر یا چهار نفر اطلاعات بود ، در کنار کمیل کهنسال و افرادی مثل پاشا و طوسی . در واقع ما در اطلاعات عملیات نقش موثری داشتیم . در آموزش نظامی هم بچه های گیلان سرآمد بودند مثل شهید بیگلو. در بخش تخریب هم نفرات اول یا دوم رزمندگان گیلان بودند . در تدارکات هم همینطور . در برخی یگانها ما « خاص » بودیم . مثل یگان مهندسی . با حضور احمد یاوری فرمانده مهندسی یا آقای تقوی زاده . در ادوات هم همینطور مانند حجت حیدری یا در توپخانه هم همینطور . خلاصه اینکه غیر از بخش فرماندهی لشکر ما در سایر بخشها استعداد و توانایی بالایی داشتیم . ما جزء اولین مجموعه بودیم که وارد لشکر قدس شدیم و گردان امام حسین ( ع) را تشکیل دادیم .

در آن مقطع لشکر یا همان تیپ قدس چند گردان داشت ؟

تیپ ظاهراً سه گردان به نام حمزه ، کمیل و میثم داشت . البته اگر بیشتر از اینها هم بود ، من اشراف ندارم . گردان میثم را سردار هامون محمدی ، حمزه را شهید خوش سیرت و کمیل را شهید اصغریخواه از قبل تحویل گرفته بودند .

ما که رفتیم ، دو سه گردان دیگر هم شکل گرفت . ما گردان امام حسین ( ع) را به فرماندهی آقای شهرام یحیی زاده و جانشینی شهید حجت نظری شکل دادیم .

برمی گردیم به بحث تقسیم گردانها در شهرستانها . با این شیوه تقریباً شکل و شمایل شهرستانی گردانها به این شکل شد که : کمیل برای لنگرود . میثم برای صومعه سرا ، حمزه برای آستانه اشرفیه ، امام حسین (ع) برای رودسر ، مالک اشتر برای رشت شد و بعد هم گردانهای دیگر شکل گرفت که البته آن موقع بیشتر روی کاغذ بود .

گردان اباالفضل (ع) هم شد برای فومن و شفت . اینکه اسم "دو "شهر را می گویم تبلیغ نیست . واقعاً اینطور بود . حتی معاون گردان قرار شد از شفت باشد که احمد قاسمی را دادند .

به گردانهای رشت ، گردان یا رسول ( ص) هم اضافه شد . در تالش هم گردان خندق شکل گرفت . که البته برخی گردانها مثل همین و گردان مالک خیلی دوام نداشتند .گردان ابوذر هم که شامل بچه های رودبار می شد اما فرمانده اش آقای عیسی صفوی از بچه های ماسال بود و گردانی هم به نام سردار جنگل شکل گرفت با فرماندهی آقای آقازاده که در واقع جزء گردانهای رشت بود .

گردان بچه های انزلی با نام سلمان هم شکل گرفت که فرماندهی اش بعهده شهید خلوص دهقانپور بود . البته تمامی این گردانها غیر از یا رسول ( ص) منحل شدند .

چرا اسم گردانتان اباالفضل( ع) بود ؟

وقتی ما برای عملیات کربلای 2 رفتیم . بین محمدیار و نقده یک اردوگاه زدیم ( اوایل شهریور ) در همین حین چند اسم مطرح بود . برای گردانها . تصمیم گرفتند برای بچه های فومن و رشت یک گردان تشکیل دهند . فرماندهی آن را هم بعهده شهید نظری شد . در این فاصله من رفتم عملیات کربلای یک . و دوباره که برگشتیم به توصیه شهید حاج علی گلستانی رفتم به گردان مالک اشتر و یکی از گروهانهای آن را به عهده گرفتم ، چون احساس می کردم بوی عملیات می آید . شهید نظری و نیروهای وفادارش در محمد یار ، نام اباالفضل( ع)  را برای گردان خود برگزیدند . دلیل آن هم بر می گشت به یک دسته ضربت به نام اباالفضل (ع) در گردان امام حسین ( ع) لشکر 25 کربلا که فرماندهی آن را شهید حجت نظری بعهده داشتند و حدود سی نفر نیروی زبده و پر توان در آن بود لذا اسم گردان اباالفضل ( ع) شد . البته با اصرار شهید محمد رضا هدایت خواه که در آن مقطع در گردان ابوالفضل ( ع) در کنار آقای اخوان در تبلیغات بود .

پایان قسمت اول

 

منبع: روایت هشتم ،ماهنامه تخصصی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس گیلان

 

 

 

آخرین به روز رسانی در جمعه 25 اسفند 1391 ساعت 20:18